فرصت طلبی دولت ، غفلت مخالفان

ناسیونالیسم ایرانی را از چنگال دولت برهانیم


بر کسی پوشیده نیست که از بدو تاسیس جمهوری اسلامی ، بسیاری از دست اندرکاران حاکمیت آشکارا با تاریخ و تمدن باستانی ایران و طبیعتا با ناسیونالیسم ایرانی به شدت سر ستیز داشته اند.اما درطی سالهای اخیر تغییر جهتی واضح در گفتمان جمهوری اسلامی پدید آمده است.این تغییر گفتمان در چندماه اخیر در دولت احمدی نژاد با عنوان شدن «مکتب ایرانی» از سوی مشائی و سخنان احمدی نژاد درباره کورش و دیگر گفتارها و کردارهای دولتمردان شدت گرفته است.برخی از تحلیل گران اعتقاد دارند که هدف احمدی نژاد و اطرافیانش از مطرح کردن افتخارات باستانی ایران ، نفوذ در برخی اقشار اجتماعی از جمله قشر متوسط شهری است.عده ای نیز مساله انرژی هسته ای و جنگ احتمالی را دلیل عمده ژست ناسیونالیستی دولت می دانند.به هر حال ، دلیل هرچه باشد ، نشان از فرصت طلبی دولت احمدی نژاد دارد.

اما در این سو مخالفان جمهوری اسلامی قرار دارند.هم مخالفان داخل کشور و هم خارج کشور ، هم سکولارها و هم اصلاح طلبان.متاسفانه باید اذعان کرد که ظرفیت های ناسیونالیسم ایرانی آنچنان که باید و شاید مورد توجه مخالفان دولت قرار نگرفته است.بدتر آنکه برخی از مخالفان در یک اشتباه استراتژیک ، قوم گرایی و منطقه گرایی را به جای ملی گرایی مطرح می کنند و با حمایت از جنبش های قومی که بیشتر رنگ و بوی ضدایرانی دارند ، به عم خود می خواهند تا ضربه ای کارا بر دولت وارد آورند.حال آنکه ، پتانسیل ناسیونالیسم ایرانی در سرتاسر کشور بسیار بالاست  و اکثریت ناسیونالیست ها البته چندان موافق حکومت دینی نیستند. اما ترویج و تبلیغ قوم گرایی _ به بهانه دفاع از حقوق اقوم و گاه ملیتها !_ از دو جهت به ضرر اپوزیسیون و به سود دولت است:

1 _ ناسیونالیست ها که پایگاهی نیرومند در قشر متوسط شهری _پایگاه اصلی جنبش سبز _و حتی قشرهای پایین شهری دارند ، به سوی دولت رانده می شوند و حتی در صورت احساس خطر به طرف حاکمیت خواهند رفت.

2 _ توان و انرژی مخالفان ، به جای مبارزه با جمهوری اسلامی ، صرف مبارزه با جریانات تجزیه طلب قومی خواهد شد.جریاناتی که پایگاه چندانی در میان اقوام هم ندارند و تنها در اینترنت و دیگر رسانه هابه صورت جدی فعالیت می کند و همین امر موجب گمراهی بسیاری شده است.

اکنون دولت احمدی نژاد به خوبی از پتانسیل ناسیونالیسم ایرانی در میان ایرانیان آگاه است و با عنوان کردن« مکتب ایران»و تمدن ایرانیان ، قشرهای متجدد جمعه را هدف قرار داده است.تحقیقات میدانی جامعه شناسان نیز از رشد روز افزون ناسیونالیسم در جامعه ایرانی  حکایت دارد.

اما اینجا ما مخالفان بایست از خویشتن سوال کنیم : ما چه می گوییم و استراتژی ماچیست؟

یادمان نرود که چگونه برخی از گروه های اپوزیسیون دست به دست هم دادند تا شعار «استقلال،آزادی ، جمهوری ایرانی» را محو کنند.فراموش نکنیم که عده ای چگونه دست به دست هم دادند تا شعار «جانم فدای ایران» را خفه کنند.بی تردید اگر ریزشی از پایگاه ملی جنبش سبز اتفاق افتاده باشد ، ناشی از غفلت ما و فرصت طلبی و زیرکی دولت است.

باشد که این نوشته کوتاه آغازی باشد بر چاره اندیشی اپوزیسیون درباره رهانیدن ناسیونالیسم ایرانی از چنگال دولت!



آیا در ایران قومی به نام «فارس» وجود دارد؟

به گفته رولان برتون :«نخستین مرحله در پویایی قومی آن است که قوم به مثابه یک گروه واقعی یعنی جماعتی به رسمیت شناخته شده و آگاه به وجود خویش ، شکل بگیرد و در نگاه دیگران و بیش ار آنها در نگاه خویش ، از نیستی به هستی درآید».1

مردمان فارسی زبان از دوشنبه تا بوشهر و از بخارا تا کرمان زندگی میکنند و بسیاری اوقات به دلیل اینکه زبانشان فارسی است ، «فارس» نامیده می شوند.اما  همچنان که برتون هم گفته است ، خودآگاهی قومی نخستین مرحله پویایی یک گروه قومی است که بی تردید چنین خودآگاهی در میان فارسی زبانها وجود ندارد.برای مثال اگر از یک اصفهانی یا شیرازی درباره هویتش پرسیده شود ، هیچگاه وی خود را به عنوان «فارس» معرفی نمی کند بلکه خود را اصفهانی یا شیرازی معرفی می نماید.در واقع فارسی زبان ها دارای هویت شهری شده اند و  گروه قومی خاصی را تشکیل نمی دهند.

در نتیجه می توان گفت که گروه قومی ای به نام «فارس» در ایران وجود ندارد بلکه فارسی زبان ها یک گروه زبانی با هویت های شهری هستند


1.رولان برتون ، قوم شناسی سیاسی،مترجم ناصر فکوهی، نشر نی،1384،ص102